۱۳۹۶/۰۴/۱۵ - - زهی نوشت -
صحنهی آخر فیلم همان نماهایی است که توی فرودگاه گرفتیم؛ تصویری از پاسکاسیا بغل مادر اروپاییاش، در هواپیمایی که دارد اوج میگیرد. فیلم با نگاه کودک به ابرهای بالای سرش و دیزالوهای سریع از صورتهای دیگر بچهها تمام میشود. به ته ماجرا که رسیدیم كيارستمی چیزی از درونش گفت که توی ذهنم ثبت شد. اینکه الان خیلیها فکر میکنند فیلمساز میخواهد بگوید یکی از یک میلیون و ششصد هزار، نجات پیدا کرد یا اروپا جای بهتری برای زندگی است اما كيارستمی نگران بود، میگفت از کجا معلوم این بچه خوشبخت شود، شاید اگر در کشورش میماند پناه رواتری نصیبش میشد یا اصلا احساس خوشبختی بیشتری با طبیعت خودش پیدا میکرد.
برشی از «ايكس وای زد آفريقا» روايت سيفالله صمديان از خاطرات فيلم ABC آفريقا و ظرافتهای نگاه عباس كيارستمی به زندگی. متن كامل اين مطلب را میتوانيد در بخش «درباره زندگی» شماره تيرماه داستان همشهری بخوانيد.