تأثیر دیگری که دو سال اقامتِ حلاج در بصره بر او گذاشت، تأثیر سیاسی- اجتماعی بود.
در دو سالی که حلاج در بصره مشغول تحصیل بود، جَوِ حکومتِ عرب ها، که سرتاسرِ ایران را هم شامل می شد، جوِ خاصی بود. همین طور جَوِ بصره. ایرانی ها کم کم شروع کرده بودند از حکومتِ عرب ها سرپیچی می کردند، و درست در همان سالِ ٢۶٠ هجری قمری که حلاج واردِ بصره شد، سلسلۀ سامانیانِ ایران در خراسان اعلام موجودیت کرد. قَرمَط، سرکردۀ قَرمَطیان، که اسم اصلی اش فَرَج ابنِ عثمان بود، در کوفه قیام کرد. می گویند کتابی را به پیروانِ خود نشان داد که در اولِ آن خود را حضرت عیسی و کلمه و جبرئیل معرفی کرده بود. کلمه در دینِ مسیح همان خداست. انجیل یوحَنّا این طور شروع می شود: در آغاز، کلمه بود، و کلمه با خدا بود، و کلمه خدا بود. باز در همان سال، امامِ یازدهمِ شیعیان حسنِ عسگری فوت می کند و موضوعِ غیبتِ مهدی، امام دوازدهم، آغاز می شود. همچنین حکومتِ زنگیان در اهواز استقرار می یابد.
سلسلۀ بنی عباس بردگانِ سیاهی را از سودان و آفریقای شرقی به جنوب عراق آورده بودند تا در معدن های نمک کار کنند. سختیِ زندگی و بد رفتاریِ حکومت با این بردگان باعث شد آنها سرانجام قیام کنند. البته شیعیان هم در این قیام نقش داشتند. یکی از قبایلی که از این قیام حمایت کردند، کَرنَبائی ها بودند، قبیله ای که چند سال بعد حلاج با یکی از دخترانِ آن ازدواج کرد. زنگیان در این قیام پیروز شدند و حکومتی در اهواز تشکیل دادند که باز یکی از افرادِ همان قبیلۀ کرنبا به نام محمدبن یحیی کَرنَبائی حاکمِ آن شد.
و بالاخره این که حلاج در آن سال ها با افکارِ فیلسوفانِ یونانی هم آشنا شد. مأمون خلیفۀ عباسی که به مذهبِ شیعه تمایل داشت و به یاریِ ایرانی ها برادرِ خودش امین را کشته و به خلافت رسیده بود، در اوایلِ قرنِ سومِ هجری مرکزِ ترجمه ای در بغداد تأسیس کرد تا آنجا آثارِ فیلسوفان و دانشمندانِ یونانی به عربی ترجمه شود. در سال هایی که حلاج در بصره مشغولِ تحصیل بود تقریباً نیم قرن از تأسیسِ این مرکز می گذشت و در آن مدت تقریباً همۀ آثارِ مهمِ یونانی به عربی ترجمه شده بود. همچنین در بصره بود که با افکارِ بودائی و مانوی و مسیحیت و یهودیت هم آشنا شد. آشنایی با افکارِ گوناگون و حتی افکارِ الحادی که در کتاب های بعضی از فیلسوفانِ یونانی بود فکر او را باز کرد. به طوری که دیگر مسلمانی مثلِ سُنّی ها نبود بلکه عارفِ جوانی بود که حتی چله نشینی هم می کرد. چله نشینی سیر و سلوکی عارفانه است و متعلق به عرفانِ یهودی است. به این صورت که شخصِ عارف چهل روز در یک مکانِ خلوت ذهن خود را فقط متوجه خدا می کند و اگر توانسته باشد این کار را به درستی انجام دهد در پایانِ آن مدت می تواند خدا را رؤیت کند. عارفانِ یهودی می گویند اولین کسی که چله نشینی را انجام داد حضرت موسی بوده است.
عباس پژمان