امروز با دلی سنگین نشستم و عمیق فکریدم. به شاخه غمهای الکی که در زندگی میپیچه و آرامش رو ازم میدزده فکر میکردم. همون غمی که به نظر میرسه در دل ما جا افتاده است، اما در اصل از آسمون سیاهی به دنیا نشت کرده.
آیا این غم و اندوهها واقعیه؟ آیا ارزشی داره که به اونها تکیه کنیم و زندگی رو از دست بدیم؟ بسیاری از این غمها الکی هستند، زخمی که خودمون به خودمون وارد میکنیم و در نهایت باعث مرگ روح میشه.
در این دنیای پر از رنگ و بو، چرا باید در تاریکی و تنگنای غم و اندوه غرق شویم؟ آیا ارزشی داره که زمان زندگیمون رو در تکرار شکستها و ناامیدیها بگذرونه؟
بله، این زندگی، زندگی خود ماست و انتخاب ماست که در کنترل احساساتمان باشه یا نباشه و به شادی و خوشبختی روی برسه یا نرسه.
شادان: مهم مایند ست آدم. تجربه نشون داده وقتی میگی من فلان چیزو بهش برسم خوشحال میشم، وقتی بهش میرسی موقتی خوشحالی، بازم ی چیزی میاد تو ذهنت و اون میشه هدفت. این چرخه تا ابد ادامه پیدا میکنه و اگه ذهنت درست نباشه، هیچ وقت ارامش رو نمیبینی.