نمیخواهم به سادگی بنویسم که از آلبوم «لوکوموتیو خسته» خوشم نمیآید. چون واقعا اینطور نیست. در واقع قبل از اینکه این آلبوم منتشر شود، همیشه یکی از سرگرمیهایم وقتی که با ماشین به مسافرت میرفتم این بود که جایی در جاده، چهار آهنگ منتشر شده همین گروه را گوش کنم.
حتی وقتی دیدم که آلبومشان مدتی است که بی سروصدا منتشر شده، ته قلبم خوشحال هم شدم. اما تجربه شنیدن کامل آلبوم برایم به تجربه لذتبخشی که انتظارش را داشتم، ختم نشد.
شاید بیخودی از این گروه انتظار زیادی داشتم. آنها موسیقی سادهای دارند و شنیدن آهنگهایشان راحت است.
در دستههای متفاوت راک، بیشتر «پاپ-راک» هستند و بعضی جاها حتی این سئوال برایم به وجود آمد که چرا چنین آلبومی در میهن اسلامی مجوز نمیگیرد.
اما شعرهایشان گاهی آزار دهنده است. این آن ایرادی نیست که اول یادداشت نوشتم. این ایرادی است که در میان گروههای موسیقی مستقل و راک ایرانی، به شدت چشمگیر است. راک این گروه گاهی در لابهلای شعرها فراموش میشود و مساله از یک گروه و یک آلبوم به یک کتاب یا یک قطعه شعر تبدیل میشود. اگر بخواهم صادقانه نظرم را توضیح بدهم باید بگویم که «کیلومتر ۲۳» یک گروه شاعرانه است که گاهی زیادی شاعرانه میشود!
در میان ۱۰ آهنگ آلبوم «لوکوموتیو خسته» بیشتر از آخرین آهنگ به نام «شاید» خوشم آمد که پاپترین آهنگ آلبوم هم هست. اگر فقط به موسیقی فکر کنم، قطعه دوم به نام «کوچه»، قطعه سوم به نام «لوکوموتیو خسته» و آهنگ چهارم به نام «اسب و سواره» بهترین آثار این گروه هستند.
کیوان حسینی
