نویسنده نخستین انسانی است که نقشهی جهان را میکشد و بر تکتک اشیای طبیعت در آن نامیمیگذارد. میوههای درخت جهانِ او خوردنیاند. آن موجود خالخالی را که از جلو من فرار کرد میتوان رام کرد. اسم دریاچهی میان آن درختان دریاچهی اُپال، یا هنرمندانه تر بگوییم، دریاچهی آب صابون خواهد بود. آن مه یک کوه است، و آن کوه باید فتح شود. استاد هنرمند از شیبی بیکورهراه بالا میرود، و در آن بالا، بر ستیغی بادگیر، فکر میکنید چه کسی را میبیند؟ خوانندهی از نفس افتاده و خوشحال را. و آنجا بدون مقدمه یکدیگر را در آغوش میکشند و اگر کتاب جاودانه باقی بماند، آنها هم جاودانه با هم پیوند خواهند داشت...
ولادیمیر نابوکُف
«خوانندگان خوب و نویسندگان خوب»، ترجمهی فرزانه طاهری، در: مسخ، انتشارات نیلوفر