۱۳۹۷/۱۲/۱۰ - - زهی نوشت -
تو کوچه های بی چراغ بودم که صبح شد. ازدحام بی کسی و تو از من گریختی.هنوز جمعه بود. هنوز روحت کنارم بود. تو را لبریز بودن در خویش حس کردم سرتاسر جهان باید اشک می شدم رو گونه هات اما روزها از ناگفته پر اند و من از تو خالی.