۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - - زهی نوشت -
بهاری دیگر آمد
ولی تو باز نیامدی
سالی گذشت و نو شد
نیامدی
خوب یا بد به تنهایی گذشت
و باز هم نبودی
ای تو که نمی دانم اسمت چیست
از کجایی
از برای چه می آیی ؟
تنها می دانم باید بیایی
قبل از رفتن
زنده ام به خاطرهای با تو
به روزهای خوب با تو
به لحظه هایی که اگر بودی
با تو خوش بود حتمی
به امید روزی که شاید باشی
تا تو آیی به حروف اسمت خواهم رسید
حال که نیستی زندگی خوش است کوتاه کوتاه
بوی بهار می آید
تو اولین نفر باش
زیستن از نو مبارک
زهی