بدون شک چه برای طرفداران سینمای مسعود کیمیایی چه برای فیلم دوستها دیدن فیلمهایی از جنس خون شد و متروپل شکنجه است. فیلمهایی که به قدری ضعیف و بیمحتوا هستند که حتی گاهی تماشاگر را مجبور به بازبینی در فیلمهای پیشین کارگردان میکند و دست زدنهای بی مورد برای شخصیت کارگردان، این سو تفاهم بسیار بزرگ را متبلور میسازد که شاید بینندگان میتوانند همچین آثار سخیفی را تحمل کنند.
فیلم خون شد از لحاظ ساختار فیلمنامه هیچ حرفی برای گفتن ندارد. برای یک چاقو فیلمنامهای نگارش شده است. شخصیت پردازی حتی در سطح نیمه آماتور هم نیست. وقتی که کاراکتر سعید آقاخانی (که بدون شک ضعیفترین کار بازیگری کارنامه خود را در این فیلم به یادگار گذاشته) بدون دلیل و باورپذیری به دنبال حفظ خانه است. خانهای که چندین سال آن را ترک کرده. مفاهیم از بیخ و بن انتزاعی همانند رفاقت جعبه سیاهیی برای تماشاگر دردآور است. آنجا که کاراکتر هومن برقنورد به آقاخانی اشاره به نفروختن میکند را میتوان اوج هنر آقای کیمیایی و هنرجوها ییا به عبارتی نوچهعای فرهنگی دورش خواند.
نقش زن باز هم در این فیلم همانند باقی کارهای کیمیایی ویترینی و به قول خودش بوتیکی است. بوتیکی به معنای بی حس بودن. غافل از اینکه شاید حتی بوتیکی بودن هم از آثار اخیر استاد، دارای احساس و عواطف واقعیتری است. نسرین مقانلو نقش مادری را بازی میکند بدون هیچ نشانی از مادر. ای کاش گروه فیلمنوشت به فیلم خوابم میآد عطاران و کاراکتر مادر با بازی اکبر عبدی نگاه میانداختند تا نسرین مقانلو اینگونه سرگردان نباشد. و دوخواهر در فیلم، یکی از یکی بدتر. لیلا زارع در پرسوناهای مختلفی در فیلم ظاهر میشود و در هیچ یک نمره ای بالاتر از صفر نمیگیرد. کیمیایی که روزگاری معروف بود به بازی گرفتن از بازیگران حالا در نقطه ای از تاریخ ایستاده است که وقتی فیلم های اخیر وی را بررسی کنید متوجه میشوید حکایت کاملا برعکس شده است. و عشقی که کاراکتر اصلی با بازی سعید آقاخانی در پایان فیلم تازه یادش میآید که باید برود سراغش البته لابد در آن دنیا.
فیلمسازی که تنها در آموزشگاه آزاد فیلمسازی رویا پردازی میکند فیلمی از این بهتر نمیتواند بسازد. خون شد در بهترین حالت انگار در محیطی ایزوله و مربوط به دهه 50 شمسی ساخته شده است.