آخرین ماه تابستون سال ۱۴۰۱ چطوره؟
۲۵ شهریور:
از دست خودم شکایت میکنم که بهترین روزها رو پشت سر گذاشتم، بدون اینکه به حال بنگرم اما دیر نیست. میرسم. میرسم. میرسم.
۲۰ شهریور:
خدایا ارامشی به دلم ده که تا بینم غم نباشه، درد نباشه، یه چیزی باشه که خوب باشه. ای دل ای دل ای دل. ناله بس کن. آی فلک در قصد آزارم نشسته، یارم نیستی عزیزم تو که باری ز دوشم برنداشتی چرا آی عزیزم؟
۱۹ شهریور:
امروز از اون روزاست. روز تولد دوستی هست که خودش نیست. از سال ۹۳ دیگه زنده نیست ولی اسمش برای من و خیلیای دیگه هنوز پاربقرجاست، علاوه بر خاطرات و یادش. رفیق نیستی ولی هنوز به این روز که میرسم باید بگم تولدت مبارک. ای عزیز دل هر جا که هستی یا نیستی بدون جات همیشه تو قلب منه. تولدت مبارک رفیق.
۱۱ شهریور:
الان به این نتیجه رسیدم دهبار که زندگی نمیکنم، پس باید اون کاری رو که دوست دارم انجام بدم. خبر فوت عباس معروفی بیتاثیر نبود. منم عاشق نوشتنم. منم اگه ننویسم انگاری یه چیزی کم دارم. من برای خودم مینویسم. پس من دوست دارم اینجوری زندگی کنم. دهبار که زندگی نمیکنم. شاید این نتیجهرو دوباره با مرگ یه نویسنده یا هنرمندی بهش برسم اما میخوام که یادم نره که من دهبار که زندگی نمیکنم. پس هرچی که شد بشه، من اینجوریم.
۷ شهریور:
خوش میگذره؟ از پادشکنندگی چه خبر؟ دست تکون میدی به مشکلات یا نه؟ به منی که دارم فقط به امروز نگاه میکنم هیچی از این عجیبتر نیست که فردا هیچ خبری نیست. یعنی کلا دیروز که خبری نبود فردام خبری نیست. هرچی هست، هرچی نیست توی همین امروزه.
پس امروز رو از دست نده که همین الانشم شاید داره سر میخوره بره ولی تو بگیرش.