۱۳۹۱/۰۴/۰۵ - - زهی نوشت -
من کودک نیستم،کودکی را دوست دارم
من جوان نبودم، جوانی را دوست داشتم
من پیر هستم، پیری را دوست ندارم
زندگی نکردم ، زندگی کردن را دوست داشتم
من مرد نیستم ، مردی را دوست دارم
من عاشق هستم، معشوق را ندارم
من پوچ هستم، پوچی را دوست دارم
دیگر زنده نیستم، زنده بودن را دوست داشتم
به یاد لحظه های کوتاهی که روشن بود و رفت
به یاد لحظه های طولانی که تیره بود و ماند
به یاد کودکی که جوانی را ندید و پیر شد
به یاد مردی که معشوق را ندید و پوچ شد
به یاد زنده ای که زندگی نکرد، زندگی زنده را ....
روزی که رفت از یاد