دوغ: لطفا قبل از مصرف خوب تکان دهید. یعنی اول آب روی بطری را نخورید و بعد به ماست برسید!
خمیردندان: برای شستوشوی بهتر دندانها. چی بگه آدم!
چیپس: تهیه شده از مرغوبترین سیبزمینی. انگار بقیه برندها با کدو، چیپس درست میکنند!
کرم مرطوبکننده: برای داشتن پوستی شاداب. زبانم لال هیچ فکری نکنید!
تخممرغ: با زرده طلایی. یعنی بقیه تخممرغها با زرده بنفش رویت شدهاند!
نوشابه: خنک بنوشید. بدون شرح!
چای: گرم بنوشید! کماکان بدون شرح!
خلاصه کلام اینکه این مرض کمکم از ما به دیگر رفقا و فامیل و خلاصه هر کسی که دوروبرمان بود سرایت کرد و این شد که دستهجمعی تصمیم گرفتیم دیگر چیزی نخریم. اما یک ساعت بعد دیدیم، نمیشود چیزی نخرید، میمیریم. پس تصمیم گرفتیم بخریم اما پشتش را نخوانیم. بعد دیدیم این هم که نمیشود. ما از کجا بدانیم مثلا لازانیای بوروسلاویچ با پنیر امسینولای فرانسوی مخصوص که حاوی آرد سیمولینا و امگا3 است را چطور میپزند؟ باید پشتش را بخوانیم تا بتوانیم بپزیم. پس دوباره تصمیم گرفتیم فقط اطلاعات مفیدش را بخوانیم و بقیه مطالب نوشته شده را نخوانیم. اما از کجا بفهمیم تاریخ انقضا و تولیدش کی است؟ مسموم نشویم یک وقت! اصلا از کجا بفهمیم در جای خشک و خنک نگهداری کنیم یا در جای تاریک و گرم؟ همینجور که این سوالها برای ما پیش میآمد متوجه شدیم که کمکم بیماری اول جای خود را دارد به بیماری دومی که پرسش از خود است، میدهد. پس شروع کردیم به بیتفاوت بودن که مریضی سوم جای خود را به دو مریضی دیگر داد. گروه ما خیلی زود از هم پاشید و از سرنوشت بقیه خبری ندارم، اما حالا وقتی میروم دریانی تا جنس بخرم، همانجا پشت و روی محصول را کامل میخوانم، نصفی از مطلب را فراموش میکنم و نصف دیگر را به ذهن میسپارم، در راه از آن نصفه به ذهن سپرده، رادیکال گرفته و با دانستنیهای خودم مخلوط میکنم تا انتگرال کلیت ماجرا دستم بیاید. به خانه که میرسم آن بخشهای هایلایت شده را دوباره میخوانم و با بخشهای قبلی تطبیق میدهم، دوباره یک فاکتور میگیرم و فیشبرداری میکنم. از اینترنت مشخصات بیشتری میگیرم، فحش میدهم، موهایم میریزد، دندانهایم از سایش بیش از حد ریخته است، اعصاب درستی ندارم، حمید خدا لعنتت کنه!
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)