ترجمه محمدرضا شفیعی كدكنی
از آنجا كه تمام مشكلات و مسائل مطرح شده در این مقاله مشكلات و مسائلی است كه شعر معاصر ما نیز گریبانگیر آن است، این مقاله را كه به قلم شیوای دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی در كتاب شعر معاصر عرب ترجمه شده است تقدیم حضور شما میكنیم.
بر شعر چه میرود؟
انبوهی از اندوه، گلوی ما را میفشارد تا فریادی برآوریم؛ فریادی كه نمیدانیم آن را چه باید نامید. زیرا شعر، كه یكی از شادیهای انگشتشمارِ زندگی ما بود، دارد صحنهِ زندگی ما را ترك میكند، بیآنكه ما را خبر كند و یا از دور بدرودی بگوید. ما كه خود را ملّت شعر مینامیم، شاهد سقوط یكی از واپسین سنگرهای خود هستیم، بی آنكه میلی به مقاومت از خود نشان دهیم.
بارها و بارها، در لحظههایی كه روح نیازمند تغنّی بوده است، به سوی صدای خود (= شعر) شتافته اما صفحه را متراكم از سفیدی یافته است. چه روزهای آرام تعطیلی كه از تزاحمِ تلخیها بركنار بوده است و دشمنمایگی اینگونه شعرها، آن روزها را بر ما كدر كرده است. چه بسیار كه در كسالتهای جسمانی مشتاق آن بودهایم كه سرودی یا شعری ما را به نشاط یك جشن ببرد یا دریا را به سوی ما بیاورد، ولی آن كسالت به بیماری انجامیده است.