مجله فرهنگی ابزورد
اگر چه به گفته خودش بخاطر حساسیت به نور بر چشمانش می گذاشت ،اما به اعتقاد بسیاری از مخاطبانش به مرور تبدیل به امضای او گشت . عینک سیاهی که با توجه به شخصیت و فیلم های او ،تبدیل به یک شیء دوست داشتنی و دارای روح گشته است . نگاه متفاوت و رویکرد متفاوت کیارستمی در شیوه دیدن را شاید بتوان از همین آشنازدایی او از یک شی ء (عینک آفتابی) جستجو کرد؛ به روایت خود کیارستمی "اکثر مردم عینک آفتابی می زنند که شناخته نشوند ، اما من بدون عینک شناخته نمی شوم " .بسیاری از انسان ها در شیوه فکری و روش زندگی خود را در چارچوب بایدها و نبایدها و یا آن چه را که مردم تأیید می کنند ،محدود می کنند .افراد کمی ،از جمله هنرمندان، قابلیت ساختارشکنی دارند .آن ها هم انگیزه دارند ، هم شوق دارند و هم روش مند عمل می کنند . عینک سیاه کیارستمی اگرچه در نگاه اول یک شی ء می باشد ، اما تعلق آن به اندیشه ای که ما می شناسیم ،بدان عینک شخصیت می دهد .مهم ترین برداشت مخاطب از این عینک ، تفاوت نگاه صاحب آن در مواجهه با مسایل مختلف است .سینمایی شعورمند ، به دور از هیاهو ، هزینه های کلان ، بازیگران ستاره ، جلوه های ویژه و ... . به راستی چه نعمتی بالاتر از اندیشه و قدرت بیان آن به دست ذوق و خلاقیت یک هنرمند است . عینک سیاه کیارستمی برای من یادآور مفهوم کم بین و گزیده بین است .آیا همه ی آنچه در کادر نگاه ما قرار می گیرد ، ارزش دیدن دارد ! آیا مسئله دیدن یک امر فیزیولوژیک است و برای ما مسئولیتی به همراه ندارد ! آیا همه ی دنیای درخشان و پر زرق و برق پیرامون ما ، دیدنش برای انسان لازم و ضروری است . آیا هویت انسان را اندیشه اش می سازد یا رنگ چشمانش ! و ... . عینک سیاه کیارستمی اگرچه یک شی ء است ، اما برای مخاطبان کیارستمی یادآور نگاهیست که متفاوت بود و نگران انسان و زیبایی .