۱۳۹۶/۰۷/۱۱ - - زهی نوشت -
سه تا کرکس توی باغ وحش،
هر سه تاشون،
خیلی ساکت روی درخت توی قفس نشسته بودن،
و روی زمین تیکههای گوشتِ فاسد بود
کرکسها تا خرخره سیر بودن.
مالیات ما خوب شکمشون رو پر کرده بود.
ما به سراغ قفس بعدی رفتیم.
یه مرد اونجا روی زمین نشسته بود
و گه خودش رو میخورد.
من شناختمش،
قبلا پستچیمون بود.
تکیه کلامش همیشه این بود: روز زیبایی داشته باشید!
و من اون روز داشتم.
چارلز بوکفسکی
برگردان: مهیار مظلومی
عشق سگی ست از جهنم