"خودنویسم را از آفتاب پر میکنم" برشی است 8 ساله از زندگانی پرویز شاپور، در قالب نامههایی که او به پسرش کامیار نوشته
است. شاپور، کامیار را برای ادامۀ تحصیل به انگلستان فرستاده و اکنون با زبانی صمیمی، ساده، مهربان و شیرین برایش نامه مینویسد تا این نامهها رشتهای باشند که کامیار را به او، خانواده و هویتش وصل میکنند. کتاب در حقیقت، بازتابی است از نگاه ظریف، نکتهیاب، طناز، و روح مهربان و لطیف شاپور. شاپوردر این نامهها پسرش را رفیق خودش میداند و با ملایمت و نرمی تلاش میکند او را بفهمد و درعینحال راهنماییاش کند. او را: "با قلبش میبوسد"، " بهاندازه تمام سلامهایی که بشر از اول زندگی تاکنون به هم کرده، به او سلام میکند" و "امیدوار است که حالش عالی و دماغش چاق باشد، بهاندازهای که البته احتیاجی به جراحی پلاستیک پیدا نکند و روحیهاش مافوق جمبوجت باشد و بهزودی روی ماه هم را ببینند!"...
ادامهی معرفی این کتاب به قلم رویا صدر، طنزپرداز و محقق طنز، را اینجا بخوانید: