۱۴۰۱/۰۵/۰۷ - - زهی نوشت -
پادشکننده
قسمت دوم
بامداد ۷ مرداد
صبح شد برو سر کار که همش سرکاریه. برو سر کار که قصه این دنیا سرکاریه. با انرژی زیاد برو سرکار که پر انرژی خسته شی. صبح شد. بیدار شو برو سرکار. برو ببین چه خبره. با امید برو. صبح شد برو سرکار. برای آینده برو. صبح شد. برو سرکار که امروز یه روز جدیده. این صبحها چرا تموم نمیشه. همش صبح میشه. پس شبش کو؟ شبش خسته مثل جنازه افتادی تا صبح شه. دوباره صبح شد. برو سرکار برگرد. تو فقط بدان و آگاه باش که ضد گوله شدی پشت این صبحها. شاید موفق نباشی اما تو نمیمیری چون هر روز مرگ رو تجربه کردی و دوباره زنده شدی. بازی نامحدود همین بود؟ خیلی سخت بود که اگه این بود. یا نبود. ولی الان که هست.
نظرات:
- این تهش امید بخشه، ولی تو زنده میشی مثل ققنوس