نامه ابراهیم گلستان به چوبک در سال ۱۹۶۷ میلادی.
از زندگی با و بدون فروغ گفته است در سالهای دور
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود/ رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست.
متن نامه:
پنجشنبه سی نوابر ۶۷
عزیزم چوبک
دلم گرفته است و میدانم در چه بن بستی هستم و به همین جهت هیچ امید و دلخوشی ندارم. و حتی میدانم نعره کشیدن و یا گریه کردن یک گریز نیست، یک مسکن نیست، و البته یک چاره هم نیست.
زندگی یک وصل است و من برای برگشتن به جائی، هیچ جا ندارم جز قبر او و اتاق خواب او. فروغ در میان خون من بود و حالا هم هست. فروغ در میان انگشتان من بود و حالا نیست.
زندگی میکشاند - یا از اینور یا از آنور - تو کشیده نشو. چهقدر بنویسم؟ بس است! دلم تنگ است و هیچچیز آسودهام نخواهد کرد.
منتشر شده توسط مطالعات ایرانی استنفورد
https://instagram.com/stanfordiranianstudies?igsh=dmNnY2Q0NzN6djV1